Monday, November 07, 2005

من همانم که از پله ها ميدوم پايين

همان که سبز به تن دارد و گشنه است و
ميداند که در يخچال خانه اش همه چيز دارد
جگر حتي

و چيزهايي که يادم نمي آيد اما ميدانم که داريم
من همانم که ميدانم خانه با روتختي زيباتر است

همان که ميخواهد دوست بدارد دوست بدارد دوست بدارد
بي آنکه دوست ندارد
همان که آدمها را ميشناسد وقتي هوا کمي سرد است
و آدمها ميشناسندش
همان که سرفه ميکند و درس بايد بخواند و ميداند
که در يخچال خانه شان انار دارند
انار دون شده

و ميخواهم بزرگ باشم و زياد و عميق

همان که خوب ميداند که چقدر همه چيز همانطور که

ميخواهم

خواهد بود

همان که تويي
همان که اوست
من همانم که منم.